میچکای آبی

خیال واژه سابق

میچکای آبی

خیال واژه سابق

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است


پاییز، فصل پیاده‌روهای قدم زدنی، فصل خش‌خش برگ‌های زیر پا! کجا رفتند عابران آن خیابان شلوغ؟ کجا رفتند انگشتانی که توی سرما و زیر نم‌نم بارانت به هم گره می‌خوردند؟ کجا رفتند چشم‌هایی که در جستجوی همدیگر تند‌تند میان رقص برگهایت می‌چرخیدند؟ پس چه شد آن همه کلمات گرم و دلنواز میان سرمای استخوان‌سوز آذرت؟ چه شد آن همه پاهای خستگی ناپذیر توی شلوغی پیاده‌روهای آبانت؟ چه شد آن همه عشق در هوای مهر ماهت؟

پاییز! فصل پیاده‌روهای قدم زدنی، فصل برگ‌های طلایی، فصل عشق و شور و مهر... بگو کجا رفت آن همه مهر و از کجا آمد این همه بی‌مهری؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۵:۱۱
میچکا. آبی