میچکای آبی

خیال واژه سابق

میچکای آبی

خیال واژه سابق

به دنبال سرنوشت گمشده

سه شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۶ ب.ظ

یک حالت بی قراری عجیبی همه وجودم را به تسخیر خودش در آورده. طاقت سر و کله زدن با خودم را هم ندارم. دلم می خواهد زودتر آخر شهریور بشود، دفاع کنم و از شر این عنوان "دانشجوی کارشناسی ارشد" خلاص شوم. آزاد و رها. بعد همه ی هفت سال گذشته را ببوسم و بریزم دور و برگردم به نقطه ای که هجده ساله بودم. از همان نقطه استارت بزنم و بروم دنبال سرنوشت گمشده ام. هفت سال این کابوس را کش دادم. هفت سال ترسیدم و اسیر کلیشه ها شدم. نه که الان نترسم ها، از ترس کم مانده شلوارم را خیس کنم. ولی خب دیگر... باید دست بجنبانم. از ترس سی سالگی و چهل سالگی و پنجاه سالگی هم شده باید تکانی به این زندگی سراسر نکبت بدهم.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۲۶
میچکا. آبی

نظرات  (۲)

۲۷ تیر ۹۷ ، ۲۲:۳۶ شهـــ ـــرزاد
آخ کاش منم بتونم تکانی به این زندگی سراسر نکبت بدهم :|

- یه خانم دکتر هیئت‌علمی آناتومی میشناسم میخواد بره از اول کنکور پزشکی بده! ببین دیگه این سیستم چه بلایی سر جووناش آورده که هیچکدوم راضی نیستن :/
پاسخ:
خدایا منو بخور :(((
دکتر عضو هیئت علمی بره دوباره کنکور بده؟؟؟
پس من حق دارم مدرکمو ریزریز کنم بریزم جلو سگ :(
منم می ترسم از چهل سالگی... می دونم الان زوده ها. ولی می ترسم برسم بهش و ببینم هنوز دستم خالیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی